صدام حسین عبدالمجید تکریتی (م: ۲۸ آوریل ۱۹۳۷ - ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) (۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳) ۱۳۵۸-۱۳۸۲ رئیسجمهور کشور عراق بود.
وی که یکی از اعضای برجستهٔ حزب بعث عراق محسوب میشد، نقشی کلیدی در کودتای سال ۱۹۶۸ داشت که منجر به حکومت درازمدت حزب بعث شد. مبانی نظری این حزب بر پانعربیسم، نوسازی اقتصادی و سوسیالیسم استوار بود. صدام به عنوان نائبرئیس تحت فرمان دایی خود، ارتشبد احمد حسن البکر، توانست به سختی کشمکشهای بین دولت و نیروهای مسلح را در زمانی که گروههای بسیاری توانایی براندازی دولت را داشتند کنترل کند. او این کار را با تشکیل نیروهای امنیتی سرکوبگر و تحمیل نیروی خود به دولت انجام داد وبا ایجاد رعب وحشت درملت حکومت را تماماً به دست گرفت.
صدام به عنوان یک رئیسجمهور دیکتاتور کیش شخصیت فراگیری برای خود در بین مردم به وجود آورد. او دولتی به شدت مستبد تشکیل داد و توانست در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸-۱۹۸۰) و جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) که هر دو عامل کاهش استانداردهای زندگی و وضع حقوق بشر در عراق شدند، قدرت را حفظ کند. دولت صدام تمام جنبشهایی را که به باور خود تهدیدکننده تلقی میکرد، به ویژه آنهایی را که برآمده از گروههای دینی یا قومی بودند و خیال استقلال یا خودمختاری داشتند سرکوب کرد. هفتهنامهٔ اکونومیست او را یکی از بزرگترین دیکتاتورهای انتهای سده ۲۰۱ و روزنامهٔ نیویورک تایمز او را یکی از بیرحمترین حاکمان خودکامه در تاریخ معاصر توصیف کردهاست.۲
صدام فریبکارانه در حالی که در نظر بسیاری از اعراب به دلیل مقاومت در برابر غرب و حمایت بیشائبه از فلسطینیها، رهبری بزرگ تلقی میشد، پس از جنگ خلیج فارس از سوی جامعهٔ بینالملل و آمریکا طرد شد.
صدام پس از حملهٔ آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۲۰۰۳ مقام خود را از دست داد. او در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ توسط نیروهای آمریکایی در حالیکه خودرا در یک حفره کوچک درنقطه ای دورافتاده مخفی کرده بود دستگیر شد. صدام در دادگاه ویژهٔ جرائم سران عراق که توسط دولت موقت عراق تشکیل شد محاکمه و در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۶، به اعدام با چوبه دار محکوم شد و سرانجام در تاریخ شنبه ۹ دی ۱۳۸۵ در بغداد به دار آویخته شد.

سوءقصد در دُجیل
در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) سوءقصدی علیه صدام حسین در شهرک دجیل در ۴۰ کیلومتری شمال بغداد انجام شد. نیروهای امنیتی نیز در پاسخ به این اقدام به شهر حمله کرده و بالغ بر ۱۶۰ نفر از ساکنین را کشته و اعدام کردند که در میان آنها چند کودک نیز وجود داشتند. حدود ۱٬۵۰۰ تن از اهالی شهر به زندان فرستاده شدند تا تحت شکنجه قرار گیرند. جریمهٔ تمامی اهالی هم این بود که ۱٬۰۰۰ کیلومتر مربع از زمینهای زراعیشان نابود شود؛ تا ده سال بعد هم به کسی اجازهٔ کاشت دوباره داده نشد. واقعهٔ دُجیل یکی از جرائم اصلی صدام بود که وی به خاطر دستور آن جرائم غیرانسانی به اعدام به وسیله چوبه دار محکوم شد.
ارتباط با خارج
تلاش صدام در ارتباطات خود با خارج بر این استوار بود که عراق نقش تعیینکنندهای در خاورمیانه داشته باشد. عراق در سال ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) یک پیمان کمکرسانی با شوروی امضا کرد که پس از آن محمولههای زیادی اسلحه و هزاران مشاور به عراق فرستاده شدند. اما اعدام کمونیستهای عراقی در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۸) و قرار گرفتن غرب به عنوان طرف تجاری عراق باعث کدورت روابط با شوروی شد. پس از آن نیز غربگرایی عراق روز به روز بیشتر میشد تا اینکه جنگ خلیج فارس در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱) واقع شد.
او در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵) پیمانی با ایران امضا کرد که به موجب آن عراق دست از ادعاهای مرزی خود برداشته و در مقابل ایران هم دست از حمایت کردهای مخالف عراق بر میداشت. پس از اینکه شاه ایران به موجب این معاهده حمایت خود از کردهای عراقی را سلب کرد، صدام از فرصت استفاده کرده و شکستی سنگین بر آنها وارد ساخت. از آغاز تشکیل عراق به عنوان یک کشور مدرن در سال ۱۲۹۹ (۱۹۲۰) کردهای جداییطلب جزو مخالفان دول عراقی بوده و خواستار استقلال شمال عراق بودهاند. صدام در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) توافقنامهای با کردها امضا کرد که در آن به رهبران کرد خودمختاری داد، ولی این توافقنامه به زودی از سوی صدام شکسته شد. نتیجهٔ آن، نبردی بیرحمانه بین دولت و گروههای کرد بود. در این نبردها حتی روستاهای کردنشین ایران نیز بمباران شدند که این کار باعث تیرگی روابط ایران و عراق گردید.
او در سال ۱۳۵۵ (۱۹۷۶) دیداری از فرانسه به عمل آورد و طی آن روابط مستحکمی با محافل سیاسی محافظهکار و بازرگانی فرانسه بر قرار کرد. صدام در مخالفت با پیمان صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل (۱۳۵۸) (۱۹۷۹) پیشگام اعراب بود.
صدام در دههٔ هشتاد میلادی طرح غنیسازی اتمی عراق را با کمک فرانسه آغاز کرد. اولین راکتور اتمی عراق اوسیراک نام گرفت. اوسیراک نام خدای مرگ در مصر باستان بود. این رآکتور بعدها توسط حملهٔ هوایی اسرائیل نابود شد زیرا اسرائیل بر این باور بود که عراق میخواهد از این رآکتور برای تولید سلاحهای مبتنی بر مواد اتمی استفاده کند.
وی همچنین سلسله آزمایشهای میکروبی را با همکاری فیزیولوژیستهای غربی (آلمانی) آغاز کرد. این آزمایشها روی بیست اسیر زن ایرانی که در جریان عملیات مهران به اسارت درآمده بوند انجام شد.۴
رابطه با فلسطینیها
صدام حسین میلیونها دلار را صرف کمک به جنگجویان فلسطینی میکرد او از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ در مجموع ۳۵ میلیون دلار را صرف کمک به خانواده کشتهشدگان در درگیریهای فلسطینیها واسرائیلیها کرد. او به هر خانوادهای که یکی از اعضای خود را در عملیلات انتحاری از دست میداد ۲۵ هزار دلار پرداخت میکرد.۵
رابطه با اسرائیل
در ۲۴ خرداد ۱۳۶۳ (۱۴ ژوئن ۱۹۸۴) سخنگوی دولت امریکا بر اهمیت استراتژیک خط لوله عقبه تاکید کرد. همکاری عراق با اسرائیل در زمینه حفاظت از لولههای نفت نقش جدیدی به این کشور در منطقه داد. اسرائیل در عراق به صورت غیرعلنی سفارتخانه داشت. کارکنان سازمان اطلاعات عراق به وسیله موساد آموزش داده میشدند.۶
صدام حسین و دربار پهلوی
محمدرضا پهلوی در دیدار از رئیس جمهور الجزیره، هواری بومدین و معاون رئیس جمهور عراق، صدام حسین برای امضاء پیماننامهٔ الجزایر در سال ۱۹۷۵
محمدرضا پهلوی، شاه وقت ایران که حزب بعث و رئیس آن صدام حسین را بانی قتل خاندان سلطنتی فیصل که روابط نزدیک و صمیمانهای با دربار و خاندان پهلوی داشتند، میدانست هرگز روابطی صمیمانه و گرم با صدام حسین برقرار نکرد.
دیدار محمدرضا پهلوی با صدام در جریان اجلاس سران کشورهای صادرکنندهٔ نفت «اوپک» بود که در کشور الجزایر رخ داد. پس از آن صدام در سال ۱۳۵۵ به دعوت امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت، به تهران سفر کرد و با شاه هم ملاقاتی داشت. در این سفر قرارداد نهایی شده و به امضا رسید از جمله قراردادی در مورد خطوط مرزی دو کشورنیازمند منبع
مهمترین سفر رسمی ایرانیان پس از روی کار آمدن صدام در عراق، دیدار فرح پهلوی از این کشور بود که در بحبوحه روزهای پیش از پیروزی انقلاب ایران ۱۳۵۷ انجام گرفت.
روابط صدام با آیتالله خمینی
پیش از آن در هنگامی که صدام رییس شورای انقلاب عراق بود، اخراج آیتالله خمینی از عراق که در تبعید در این کشور به سر میبرد به تصویب شورای انقلاب عراق رسیده بود. حضور روحالله خمینی در نجف، مقامات امنیتی حزب بعث عراق را از سیاسیشدن حوزه نجف نگران کرده بود.
تلاشهای دربار ایران که رابطه چندان گرمی هم با دولت وقت عراق نداشت برای موافقت با حضور روحالله خمینی در نجف راه به جایی نبرد. با اخراج او از عراق و عزیمتش به کشور فرانسه، روند انقلاب ایران شتاب گرفت.
جنگ ایران و عراق
نوشتار اصلی: جنگ ایران و عراق
در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) حکومت محمد رضا پهلوی در ایران با انقلاب ایران سرنگون شدو نظام جمهوری اسلامی بر سر کار آمد. مبانی انقلابی اسلام شیعی روی مردم کشورهای منطقه به ویژه کشورهائی که شیعیان بیشتری داشتند به ویژه عراق تأثیر به سزایی گذاشت. صدام از این میترسید که عقائد اسلامی شیعی (که مخالف حکومت سکولار او بودند) در بین جمعیت زیاد شیعهٔ ساکن عراق رخنه کنند.نیازمند منبع
آیتالله خمینی نیز کینهٔ کهنهای از صدام به دل داشت که به دههٔ هفتاد میلادی بر میگشت. او در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) از ایران تبعید شده بود به شهر شیعهنشین نجف رفته و ساکن شده بود. آیتالله در نجف ارتباطات مستحکمی با شیعیان عراقی برقرار ساخته و پیروانی دینی-سیاسی در سراسر جهان برای خود به وجود آورد. پس از توافقنامهٔ سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵) بین شاه و صدام برای ایجاد روابط حسنه بین دو کشور ایران و عراق، صدام زیر فشار شاه قبول کرد تا آیتالله خمینی را از عراق بیرون کند.
پس از اینکه آیتالله خمینی قدرت را به دست گرفت کشمکشهای مرزی بین ایران و عراق به مدت ده ماه در مورد تسلط بر اروندرود که دو کشور را از هم جدا میسازد بالا گرفت. عراق در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) به فرودگاه مهرآباد تهران حمله کرد و سپس وارد استان خوزستان شد. صدام، خرمشهر را استان تازه عراق نامید. در طول این جنگ، هم آمریکا و هم شوروی از صدام پشتیبانی کردند.
پرونده:Shakinghands high.OGG
ملاقات صدام حسین و دونالد رامسفلد در سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳ (میلادی)) در بغداد. رامسفلد در آن زمان فرستادهٔ ویژهٔ رونالد ریگان به خاورمیانه بود.
در روزهای آغاز جنگ، درگیریهای سنگینی گرد بندرگاههای سوقالجیشی به وجود آمد. پس از این که صدام پیروزیهایی به دستآورد، حملات هوایی و زمینی ارتش ایران باعث شد خسارات زیادی به نیروهای عراق وارد شود. در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۰) عراق به دنبال راهی بود تا جنگ را به پایان برساند.
عراق ناگهان خود را در میان یکی از طولانیترین و ویرانگرترین جنگهای فرسایشی قرن بیستم یافت. در طول جنگ ارتش عراق از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ایرانی و جداییطلبان کُرد استفاده کرد. بسیاری از این سلاحهای شیمیایی به همراه برنامههای هستهای عراق به کمک آلمان تهیه شده بودند.
نیروهای عراقی در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ (۱۶ مارس ۱۹۸۸) به منظور سرکوب شورش مردم کرد شمال عراق طی عملیاتی به نام الانفال بهوسیله گاز سمی و اعصاب به شهر کردنشین حلبچه حمله کردند. در این عملیات تقریباً پنجهزار نفر که غالباً غیرنظامی بودند کشته شدند. در آن زمان عراق، ایران را مسئول این قتلعام و چند عملیات شیمیایی دیگر دانست ولی هیچ مدرکی در این باره پیدا نشد.
صدام برای دریافت کمکهای نقدی و سیاسی به دیگر کشورهای عرب روی آورد. او با موفقیت توانست حمایت رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا را به دستآورد. ایرانیها با این ادعا که جامعهٔ جهانی باید عراق را مجبور به پرداخت خسارت جنگ کند هیچگونه پیشنهاد آتشبسی را نمیپذیرفتند. آنها تا سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) با این امید که بتوانند صدام را از قدرت کنار زده و دولتی شیعی را بر سر کار گذارند به جنگ ادامه دادند.
در اواخر جنگ ایران دیگر به بنبست رسیده بود و حملات جدی عراق و نفوذ به خاک ایران و ورود به آن کار را سختتر کرد و ایران قطعنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت. در این جنگ تقریباً ۱٬۷ میلیون نفر از هر دو طرف جان خود را از دست دادند. اقتصاد هر دو کشور که پیش از این سالم و رو به رشد بود، آسیب جدی دید.
همچنین عراق در حدود ۷۵ میلیارد دلار بدهی جنگی به بار آورد. استقراض از آمریکا باعث شد که عراق تبدیل به کشوری بدهکار شود. این وضعیت برای مردی که به دنبال ملیگرایی عربی بود شرمآور به نظر میرسید. همچنین صدام در طول جنگ با ایران در دههٔ هشتاد میلادی مبالغ بسیار زیادی را از دیگر کشورهای عربی قرض گرفته بود. در آن زمان صدام با هزینههای گزاف ساخت دوبارهٔ زیربنای عراق روبهرو بود و با ناامیدی به دنبال پول برای ساخت زیربنای عراق پس از جنگ بود.
جنگ خلیج فارس
این بخش از مقاله فاقد منبع و مأخذ است. شما میتوانید با افزودن منابع برطبق اصول تأییدپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیپدیا کمک کنید. مطالب بیمنبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد.
نوشتار اصلی: جنگ خلیج فارس
پیشزمینه کشمکش با کویت
پایان جنگ با ایران مقارن شد با بروز کشمکش با همسایهٔ ثروتمندی به نام کویت. صدام بر این باور بود که جنگ او با ایران باعث شدهاست که کویت از حملهٔ قریبالوقوع ایرانیان در امان باشد. او همچنین معتقد بود چون جنگ او با ایران به سود کشورهای حوزهٔ خلیج فارس بودهاست، دولت های عربی باید بخشی از بدهی عراق را ببخشند. صدام با اصرار از کویت خواست که بدهی ۳۰ میلیارد دلاری عراق را که برای جنگ با ایران گرفته شده بود ببخشد، ولی کویتیها زیر بار نرفتند.۷
صدام که در پی جمعآوری پول برای ساخت مجدد عراق بود، به کشورهای صادرکنندهٔ نفت فشار آورد تا کمی از تولید خود بکاهند تا قیمت نفت بالاتر رود. کویت از کاهش تولید نفت سر باز زد. این کشور همچنین پیشگام کشورهای مخالف کاهش تولید نفت در اوپک شد. کویت مقادیر زیادی نفت استخراج میکرد تا بهای نفت را پایین نگه دارد، در حالی که عراق برای بازپرداخت بدهیهای خود نیاز به فروش نفت به قیمت بالا داشت.
در همین زمان بود که صدام مخالفت خود با خطوط مرزی عراق-کویت (که در اصل توسط بریتانیا در سال ۱۳۰۱ (۱۹۲۲) تعیین شده بودند) را نشان داد. دلیل او این بود که این وضعیت باعث جدایی عراق از دریا میشود. یکی از اندک مقولاتی که باعث وحدت در کشوری میشد که مملو از تقسیمات اجتماعی، قومی، مذهبی و اقتصادیاجتماعی بود، در مرحلهٔ اول، باور بر این نکته بود که کشور کویت هیچ حقی برای موجودیت ندارد. ملیگرایان عراقی دستکم به مدت نیم قرن بر این نکته پافشاری میکردند که کویت از دیرباز بخش لاینفک عراق بوده و تنها زمانی موجودیت مستقلی پیدا کرده که امپریالیستهای بریتانیایی اراده کردهاند.
ذخایر نفتی کویت نیز خود باعث افزایش تنش در منطقه بود. این ذخایر تقریباً با ذخایر نفت عراق برابر بودند (در حالی که جمعیت کویت تنها ۲ میلیون و جمعیت عراق ۲۵ میلیون نفر بود). عراق و کویت روی هم ۲۰ درصد ذخایر شناختهشدهٔ نفت جهان را دارا بودند؛ تنها برای مقایسه ذکر میشود که عربستان سعودی دارای ۲۵ درصد ذخایر جهانی نفت است.
کمی بعد کویت با حفر چاههایی که عراق فکر میکرد داخل منطقهٔ مرزی مورد مشاجرهٔ دو کشور است، باعث خشم صدام شد. صدام در زمانی که عراق هنوز جزو کشورهای منفور به حساب نمیآمد به آمریکا شکایت کرد. هر چند که بحران اقتصادی عراق به مدت چندین سال بود که ادامه داشت ولی صدام میخواست بهوسیلهٔ پول نفت به آن پایان دهد. او هنوز ارتش با تجربه و تا دندان مسلح خود را داشت و گهگاه از آن برای تأثیرگذاری روی روابط منطقهای استفاده میکرد. صدام چندی بعد دستور حرکت نیروهایش به مرز کویت را داد.
در حالی که روابط عراق و کویت روز به روز به وخامت میگرایید، صدام اخباری مبنی بر تهدیدات آمریکا دربارهٔ پاسخگویی نظامی به عراق دریافت میکرد. واشنگتن تقریباً یک دهه بود که سیاست گسترش ارتباطات خود با عراق را در پیش گرفته بود. حکومت ریگان در طول جنگ دههٔ هشتاد عراق با ایران مبلغی در حدود ۴۰ میلیارد دلار به عراق کمک کرده بود که تقریباً همهٔ آن به صورت اعتباری بود. همچنین دولت آمریکا میلیاردها دلار به صدام باج داده بود تا او با شوروی طرح دوستی نریزد.
صدام در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۶۹ (۲۵ ژوئیه ۱۹۹۰) طی یک ملاقات اضطراری با آوریل گلاسپی، سفیر آمریکا در عراق تمایل خود به ادامهٔ گفتگوها را ابراز داشت. دولت آمریکا میخواست در این بین نقش میانجی را بازی کند. با همین هدف بود که جرج اچ دبلیو بوش و جیمز بیکر اظهار داشتند که نمیخواهند در این میان از زور استفاده شود و همچنین آنها نسبت به اختلافات مرزی عراق و کویت بیطرف میمانند و خود را وارد ماجرا نخواهند کرد. کمی بعد مذاکرات سران عراق و کویت به شکست انجامید. سپس صدام فرمان پیشروی نیروهای خود به داخل خاک کویت را داد.
هر چند که اطلاعات دست اولی پیرامون انگیزهٔ صدام از حمله به کویت در دست نیست، ولی با در نظر گرفتن دیدگاه صدام پیش از جنگ میتوان حدس زد که دلیل اصلی حمله به کویت مشکل بدهیهای بعد از جنگ عراق و تلاشهای بیهودهٔ صدام برای بازسازی زیربنائی، احیای اقتصاد نابودشده و تثبیت موقعیت سیاسی عراق بود.
آغاز جنگ خلیج فارس
صدام حسین نه استراتژیست است، نه درس عملیاتجنگی خوانده، نه تاکتیک بلد است، نه ژنرال است و نه سرباز. به جز اینها، ارتشیِ خوبیست. میخواستم این را بدانید.
ژنرال نورمن شوارتسکف، فرمانده نیروهای ائتلاف در یک کنفرانس خبری در طول جنگ خلیج فارس.۸
«»
صدام در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۲ اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرده و خاک آن را به عراق ضمیمه کرد و با این کار خود باعث بروز بحرانهای بینالمللی گشت. شورای امنیت سازمان ملل اجازه توسل به زور برای خارج کردن عراق از کویت را صادر کرد.
جرج اچ دبلیو بوش، رئیسجمهور آمریکا در روزهای اول با احتیاط رفتار کرد. کویت قبل از اشغال، از سویی یکی از دشمنان سرسخت اسرائیل بود و جزو کشورهای سلطنتی حوزهٔ خلیج فارس به شمار میرفت که با شوروی روابط دوستانه داشت. از سوی دیگر سیاستگذاران خارجی، کارشناسان خاورمیانه و منتقدان نظامی واشنگتن و کارخانجاتی که سرمایهگذاریهای سنگینی در منطقه کرده بودند، نگرانیهای زیادی در مورد ثبات منطقه داشتند. این حمله باعث ترس از این شد که بهای نفت جهانی و در نتیجه اقتصاد جهانی در خطر قرار گیرد؛ کویت تقریباً ده درصد کل ذخایر نفت خام را در اختیار داشت. به احتمال زیاد، هنگامی که مارگارت تاچر نخستوزیر سرسخت بریتانیا که از دوستان وفادار آمریکا در دورهٔ ریگان-بوش به شمار میرفت به آمریکا رفته بود، بوش را به این کار راضی کرد. بریتانیا نسبت به آمریکا روابط تاریخی بیشتری با کویت داشت. این روابط به سالهای استعمار کویت از سوی بریتانیا بر میگشت. این کشور همچنین سود زیادی از بابت سرمایهگذاریهای خود در کویت برداشت میکرد.
همکاری بین ایالات متحده و جماهیر متحد شوروی باعث شد تا موضوع به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود. این شورا تصمیم گرفت که اگر صدام نیروهای خود را طبق برنامهٔ زمانبندیشده از کویت خارج نکند، اجازهٔ استفاده از زور علیه این کشور را خواهد داد. سیاستمداران آمریکایی از این میترسیدند که عراق قصد حملهٔ تلافیجویانه به کشور نفتخیز عربستان سعودی که از دههٔ چهل میلادی از دوستان نزدیک آمریکا به شمار میرفت و مخالف اشغال کویت بود را داشته باشد. پس از آن بود که آمریکا و گروهی از کشورهای متحد دیگر که از کشورهای مختلفی نظیر مصر، سوریه و چکوسلواکی تشکیل شده بودند، دستههای بزرگی از نیروهای خود را به مرز عربستان و کویت و عراق فرستادند تا ارتش عراق را که در آن زمان دومین ارتش بزرگ خاور میانه بعد از ایران در خاورمیانه بود دور بزنند.
هنگامی که گفتگوها و تهدیدهای پس از جنگ هنوز در جریان بود، صدام توجه مجددی به قضیهٔ فلسطین کرده و اعلام کرد که اگر اسرائیل از نوار غربی رود اردن، بلندیهای جولان و نوار غزه عقبنشینی کند او نیز از کویت باز پس مینشیند. این پیشنهادِ صدام باعث بروز شکاف بین کشورهای عرب شد و آمریکا و کشورهای عرب غربی را در مقابل فلسطینیها قرار داد. ائتلاف ضداشغال در پایان، هرگونه ارتباطی بین موضوع فلسطین و کویت را رد کرد.
صدام ضربالاجل شورای امنیت را نپذیرفت. آمریکا و متحدانش با پشتیبانی شورای امنیت در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۶۹ (۱۶ ژانویه ۱۹۹۱) حملهٔ هوایی گستردهای را علیه عراق آغاز کردند. اسرائیل نیز توسط موشکهای عراقی مورد اصابت قرار گرفت ولی از آنجا که نمیخواست کشورهای عرب از ائتلاف ضدعراق خارج شوند درصدد انتقامجویی برنیامد. یک نیروی زمینی که اغلب افرادش از قوای مسلح آمریکایی و انگلیسی و تیپهای پیادهنظام بودند ارتش صدام را در بهمن ماه سال ۱۳۶۹ (فوریه ۱۹۹۱) از کویت بیرون رانده و بخش جنوبی عراق را تا رود فرات اشغال کردند.
جرج اچ بوش در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۹ (۶ مارس ۱۹۹۱) با اشاره به درگیریهای منطقه اعلام کرد: «موضوع، تنها یک کشور کوچک نیست، هدف ما یک عقیدهٔ تازه است- یک نظم نوین جهانی، نظمی که در آن کشورهای مختلف تحت یک جنبش گرد هم آمده تا به آرزوهای جهانی بشریت، یعنی: صلح و امنیت، آزادی و حاکمیتِ قانون دست یابند.»
ارتش پرتعداد و کمسلاح عراق در نهایت نشان داد که دیگر نمیتواند در برابر نیروهای زمینی سریعالانتقال ائتلاف و پشتیبانی هوایی قدرتمند آنها دوام بیاورد. تقریباً ۱۷۵٬۰۰۰ عراقی اسیر شده بودند و بنابر آمارهای اعلامشده از سوی آمریکا شمار تلفات عراقیها به ۲۰٬۰۰۰ نفر میرسید. منابع دیگر شمار کشتهها را تا ۱۰۰٬۰۰۰ نفر هم برآورد میکردند. عراق براساس توافقنامهٔ آتشبس قبول کرد که همهٔ جنگافزارهای شیمیایی و بیولوژیک خود را از بین برده و به بازرسان سازمان ملل اجازهٔ بازرسی از پایگاههای خود را بدهد. تحریم تجاری سازمان ملل تا زمانی که عراق تمامی شروط را اجرا نکرده بود باقی میماند.
پسآیند جنگ خلیج فارس
گروههای قومی و دینی عراق با استفاده از وضعیت به وجود آمده زمینه را برای شورشی جدید در کشور آماده دیده و به آن اقدام کردند. با اوضاع جاری پس از جنگ در عراق، ناآرامیهای اجتماعی و قومی بین شیعیان، کردها و واحدهای نظامی ناراضی میتوانستند خطر بزرگی برای دولت صدام باشند. شورشهای کردها در شمال و شیعیان در جنوب و مرکز عراق با بیرحمی تمام پاسخ داده شد.
آمریکا که خود، عراقیها را تشویق به شورش علیه صدام کرده بود هیچ کمکی جز کنترل منطقهٔ پرواز ممنوع عراق نکرد. ترکیه با هرگونه استقلال کردها مخالف بود و عربستان سعودی و دیگر کشورهای محافظهکار عرب از به وجود آمدن یک انقلاب شیعی دیگر مانند انقلاب ایران هراس داشتند. صدام که توانسته بود پس از شکست در جنگ، بحرانها را نیز کنترل کند، با کشوری مواجه بود که از نظر اقتصادی و نظامی به شدت آسیب دیده بود و او هرگز نتوانست آسیبها را جبران کند. او دائماً بقای خود را نشانهٔ پیروزی عراق در جنگ با آمریکا اعلام میکرد. این پیغام صدام شهرت زیادی در جهان عرب پیدا کرد.
صدام با اصرار زیاد میخواست خود را مسلمانی مؤمن نشان دهد تا بتواند نظر گروههای دینی محافظهکار جامعهٔ عراق را به خود جلب کند. بعضی از عناصر شریعت اسلام به قانون عراق بازگردانده شدند. برای نمونه وی در سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱) حکم اعدام همجنسگرایان، تجاوزگران و فاحشگان را به قوانین عراق بازگرداند و عبارت «الله اکبر» را با دستخط خود به پرچم عراق افزود.
۱۳۸۲-۱۳۷۰
پس از اتمام جنگ رابطهٔ بین ایالات متحده آمریکا و عراق همچنان متشنج ماند. در فروردین ماه سال ۱۳۷۲ (آوریل ۱۹۹۳) سرویس امنیتی عراق تلاش کرد تا جرج اچ بوش رئیسجمهور سابق آمریکا را هنگام دیدار وی از کویت ترور کند اما ماموران امنیتی کویت بمب کار گذاشته شده در یک خودرو را خنثی کردند. آمریکا در پاسخ به این اقدام در تاریخ ۵ تیر ۱۳۷۲ (۲۶ ژوئن ۱۹۹۳) حملهای موشکی به ساختمان مرکزی اطلاعات عراق در بغداد کرد.
تحریمهای سازمان ملل که به دلیل حملهٔ عراق به کویت وضع شده بودند و از صادرات نفت عراق نیز جلوگیری میکردند، همچنان بر جای خود باقیماندند. این تحریمها موجب سختی اوضاع زندگی و نابودی زیربنای اقتصاد عراق شدند. تنها، قاچاق کالا در مرز سوریه و کمکهای انسانی باعث بهبود نسبی این بحران میشد. سازمانهای بینالمللی (مانند یونیسف و بهداشت جهانی WHO) تخمین میزنند که این تحریمها بین ۵۰۰٬۰۰۰ تا ۱٬۲ میلیون مرگ در پی داشتهاند. اکثر جانباختگان، افراد زیر ۵ سال بودهاند. برخی افراد دیگر نیز که به این آمار شک دارند، برآورد میکنند که ۳۵۰٬۰۰۰ تن بین سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ (۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰) بر اثر تحریمها جان خود را از دست دادهاند و بیشتر مرگها به خاطر بمباران زیرساختهای عراق بودهاست. سازمان ملل در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۵ (۹ دسامبر ۱۹۹۶) به دولت عراق اجازه داد تا مقدار محدودی از نفت خود را در ازای دریافت غذا و دارو به فروش برساند. درآمد محدودی که از بابت برنامهٔ نفت در برابر غذای سازمان ملل متحد بدست میآمد به عراق جاری شد.
سیاستمداران آمریکایی همچنان صدام حسین را متهم به تخلف از موارد آتشبس نظیر توسعهٔ سلاحهای کشتار جمعی و دیگر سلاحهای ممنوعه، خودداری از انتشار اطلاعات دربارهٔ این سلاحها و تخلف از تحریمهای سازمان ملل و «منطقهٔ پرواز ممنوع» میکردند. حملات نظامی یکطرفهٔ آمریکا و انگلیس گاهوبیگاه در عراق انجام میشدند، که بزرگترین آنها عملیات روباه صحرا نام داشت که در سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۸) انجام شد. دلیل اصلی بحرانها بین سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۷ (۱۹۹۷ تا ۱۹۹۸) که موجب بمباران شدید عراق از سوی انگلیس و آمریکا در ۲۵ تا ۲۸ آذر ۱۳۷۷ (۱۶ تا ۱۹ دسامبر ۱۹۹۸) گشت، در اختیار داشتن سلاحهای غیرقانونی توسط عراق اعلام شد. دو سال پس از فعالیتهای مداوم، جنگندههای آمریکایی و انگلیسی در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ (فوریه ۲۰۰۱) با شدت بیشتری به پایگاههای نزدیک بغداد حمله کردند.
پس از جنگ، حمایت از صدام بین حامیان تکریتی وی، اعضای خانواده و دیگر پشتیبانان او تقسیم گشت. آنها مشارکت زیادی در فعالیتهای سرکوبگرانه و مستبدانهٔ دولت داشتند. سرکوب مخالفان داخلی به شدت افزایش پیدا کرد و پسران صدام، عدی حسین و قصی حسین به شدت نیرومند گشته و موجی از ترورهای پنهان را به وجود آوردند. این دو به احتمال زیاد عوامل مؤثر در فرار دامادهای صدام (حسین کامل و صدام کامل) به اردن در مردادماه سال ۱۳۷۴ (اوت ۱۹۹۵) بودند. دامادهای صدام که جزء ردهبالاترین نظامیان ارتش عراق به حساب میآمدند، پس از بازگشت به عراق در بهمن ماه همان سال (فوریهٔ سال بعد) کشته شدند.
همکاری عراق با بازرسان سازمان ملل در طول دههٔ ۹۰ میلادی متناوب بود. دسترسی بازرسان به پایگاههای مورد نظر سرانجام در سال ۱۹۹۸ قطع شد. این طور گفته میشد که عراق در حال بازی دادن قدرتهای غربی و دیگر کشورهای عرب بود و میخواست این طور نشان بدهد که مقادیر زیادی مواد ممنوعه در اختیار دارد که با استفاده از آنها میتواند به دوران اقتدار خویش بازگردد.
جنگ عراق در سال ۱۳۸۲
صدام از دیدگاه آمریکاییها همچنان به عنوان تهدیدی برای همپیمانان غربی مثل کشور نفتخیز عربستان سعودی و اسرائیل، خطری برای محمولههای نفتی خلیج فارس و ثبات خاورمیانه به شمار میرفت. بیل کلینتون رئیسجمهور آمریکا (۱۳۸۰-۱۳۷۲) (۲۰۰۱-۱۹۹۳) که جانشین بوش شده بود، تحریمهای اقتصادی تازهای در کنار تحریمهای نظامی برای عراق وضع کرده و منطقهٔ پرواز ممنوع را نیز کنترل میکرد.
کلینتون در سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۸) در پاسخ به ممانعت عراق از حضور بازرسان سازمان ملل، لایحهٔ آزادسازی عراق را امضا کرد. این لایحه بر تغییر رژیم عراق به منظور «بازگشت عراق به خانوادهٔ بینالمللی» تأکید داشت و طبق آن دولت آمریکا به گروههای تبعیدی خارج از عراق کمک مالی میکرد. پس از آن به زودی عملیات سه روزهٔ روباه صحرا انجام گرفت و طی آن کارخانههای تولید سلاح صدام منهدم گشتند؛ در حالی که استراتژیستهای پنتاگون نقشه حملههای زمینی به عراق را میکشیدند برخی از تحلیلگران آمریکایی بر این باور بودند که فشار خارجی برای ایجاد یک شورش به منظور عزل صدام کافی به نظر میرسد. این دو نظر باعث بروز شکاف در تصمیمگیریهای ضد صدام بین دولتمردان واشنگتن شد. اما پس از حملات ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱) توازن سیاسی داخلی آمریکا تغییر کرده و باعث شد تا نومحافظهکاران بتوانند در مدیریت کشور آمریکا تأثیر به سزایی داشته باشند. رئیسجمهور آمریکا جرج دبلیو بوش (پسر جرج اچ دبلیو بوش) در بیانیهٔ اتحاد خود به کنگره، در دی ماه ۱۳۸۱ (ژانویه ۲۰۰۲) از «محور شرارت» که به زعم وی از کشورهای ایران، عراق و کرهٔ شمالی تشکیل شدهاند سخن به میان آورد. همچنین او احتمال داد که برای براندازی دولت عراق از زور استفاده خواهد کرد. او اعلام کرد: «رژیم عراق طرح تولید گاز اعصاب و سیاهزخم و سلاحهای اتمی را به مدت یک دهه دنبال کردهاست.» او همچین ادامه داد: «عراق همچنان درصدد است دشمنی خود را به آمریکا نشان دهد و از ترور حمایت کند.»
صدام حسین در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۸۱ (۲۴ فوریه ۲۰۰۳) و در حالی که وقوع جنگ نزدیک بود، با دَن رَدِر مجری شبکهٔ خبری سیبیاس نیوز (CBS News) به مدت بیش از سه ساعت مصاحبه کرد. از آخرین مصاحبهی وی با یک خبرنگار آمریکایی یک دهه میگذشت. این شبکه یک هفته بعد نوار مصاحبه را روی آنتن فرستاد.
دولت و ارتش عراق در طول سه هفته پس از حملهٔ آمریکا و همپیمانانش در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) نابود شدند. ایالات متحده دستکم دوبار کوشید تا با حملات هوایی، صدام را به قتل برساند ولی در هر دوبار، هدف مورد اصابت واقع نشد. با شروع ماه آوریل (اواسط فروردین) نیروهای ائتلاف بخش زیادی از عراق را اشغال کرده بودند. مقاومتهای بسیار ضعیف ارتش عراق یا به راحتی در هم میشکستند و یا تبدیل به تاکتیکهای پارتیزانی میشدند. این وضعیت، نشاندهندهٔ خروج کنترل از دست صدام بود. صدام برای آخرین بار در فیلمی ویدئویی که او را در حومهٔ بغداد نشان میداد دیده شد. هنگامی که بغداد در تاریخ ۲۰ فروردین (۹ آوریل) به دست نیروهای ائتلاف افتاد، دیگر کسی صدام را ندید.
تعقیب و دستگیری
تعقیب
مکان صدام حسین تا هفتهها پس از سقوط بغداد و پایان درگیریهای اصلی نامعلوم بود. افراد زیادی گزارش دادند که وی را دیدهاند ولی هیچکدام تأیید نشد. یک سری نوارهای صوتی که ادعا میشد با صدای صدام ضبط شدهاند، هر چند وقت یکبار پخش میشدند ولی اعتبار هیچکدام مورد تأیید قرار نگرفت.
صدام حسین در بالاترین ردهٔ «فهرست تحت پیگردترینها» قرار گرفت. بسیاری از دیگر رهبران عراق دستگیر شدند ولی تلاشهای گسترده برای دستگیری وی بیثمر بود. پسران وی، عدی و قصی که جانشینان سیاسی وی تلقی میشدند در تیرماه ۱۳۸۲ (ژوئیه ۲۰۰۳) پس از درگیری با نیروهای آمریکایی و با گزارش یک منبع آگاه عراقی کشته شده بودند.
دستگیری
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۸۲ (۱۴ دسامبر ۲۰۰۳) به نقل از جلال طالبانی رهبر کردها، گزارش داد که صدام حسین دستگیر شدهاست. این گزارش سپس توسط دیگر اعضای هیئت حاکمه، منابع ارتش آمریکا و تونی بلر نخستوزیر وقت انگلستان تأیید شد. کمی بعد پل برمر حاکم موقت آمریکایی عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بغداد خبر دستگیری وی را این چنین اعلام کرد: «خانمها و آقایان، او را گرفتیم.» او را در ساعت ۸:۳۰ به وقت محلی روز ۲۲ آذر (۱۳ دسامبر) در عملیاتی به نام سپیدهدم سرخ و در یک چاله در خانهای در روستای الدور در نزدیکی تکریت دستگیر کرده بودند. برمر در آن کنفرانس مطبوعاتی تصاویر ویدئویی صدام پس از دستگیری را پخش کرد.
تصویر صدام حسین را با صورتی پر از ریش و موی بلند بههمریخته نشان دادند. کمی بعد هویت وی با آزمایش دیانای (DNA) تأیید شد. وضعیت سلامت وی خوب اعلام شد و او را «پرحرف و با همکاری بالا» توصیف کردند. برمر اعلام کرد که صدام را به زودی محاکمه خواهد کرد ولی جزئیات محاکمهٔ وی را اعلام نکرد. اعضای هیئت حاکمهٔ موقت عراق پس از گفتگو با وی اعلام کردند که او از گذشتهٔ خود پشیمان نیست و معتقد است که تنها یک «حاکم سختگیر» بودهاست. بعدها اینچنین اعلام شد که مکان اختفای وی با اعتراف یکی از دستگیرشدگان به دست آمد.
واحدهایی که در دستگیری وی دخالت داشتند عبارت بودند از تیپ یک ارتش، رستهٔ چهارم پیادهنظام و بسیاری از سربازان عملیاتهای ویژه. نام این عملیات در پروندهٔ سربازانی که در آن شرکت داشتند ثبت شد و از طرف ارتش آمریکا به تمامی آنها جوایزی اعطاء گردید.
وضعیت صدام در حبس
در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۳ (۲۰ مه ۲۰۰۵) روزنامههای سان انگلیس و نیویورک پست که توسط روپرت مردوخ اداره میشوند، عکسی از صدام را در زندان در حالی که تنها یک زیرشلواری به پا داشت، با عنوان «ستمگر با زیرشلواری» چاپ کردند. صفحهٔ سوم این روزنامه که معمولاً اختصاص به نمایش دختران مدل نیمهعریان دارد، صدام حسین را در حالی که با یک زیرشلواری سفید در حال شستن لباس است نشان میداد. در عنوان این صفحه نوشته شده بود: «شخصیتی رقتانگیز در حال شستن شلوارش در زندان. (...) اکنون او روی یک چهارپایهٔ کوچک پلاستیکی صورتی مینشیند و وظایف یک زن رختشور را انجام میدهد.» این عکسها که گفته میشد «توسط منابع نظامی آمریکا، برای تخریب روحیهٔ شورشیان عراقی تهیه شده بودند» مجوز رسمی انتشار نداشتند. ترنت دافی مشاور مطبوعاتی بوش اعلام کرد که این عکسها تخلف آشکار از رهنمودهای وزارت دفاع و به احتمال قوی معاهدهٔ ژنو برای رفتار با انسانهای دربند هستند. ارتش آمریکا اعلام کرد به شدت به دنبال عوامل انتشار عکسهای صدام خواهد بود. وی در زمان حضور در زندان میتوانست پینگ پنگ بازی کند یا از تردمیل استفاده کند. همچنین وی میتوانست هر نوع سیگاری را که تمایل دارد مصرف کند.۳
محاکمه
صدام در دادگاه
صدام حسین در تاریخ ۹ تیر ۱۳۸۳ (۳۰ ژوئن ۲۰۰۴) (درحالیکه هنوز در اردوگاه کراپر در بغداد نگهداری میشد) به همراه ۱۱ تن از سران حزب بعث به صورت حقوقی (و نه به صورت فیزیکی، زیرا در آن زمان زندانهای کافی و امنی برای نگهداری از آنها در عراق وجود نداشت.) تحویل دولت موقت عراق شد تا به اتهام جرایم جنگی، جرایم ضدبشری و قتلعام محاکمه گردد. قرار شد تا در طول این محاکمه توجه ویژهای به فعالیتهای وحشیانهٔ وی علیه کردهای شمال عراق در طول جنگ با ایران و علیه شیعیان جنوب در خلال سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ (۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹) بشود.
اولین استماع دادرسی پروندهٔ صدام در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۸۳ (۱ ژوئیه ۲۰۰۴) در دادگاه ویژهٔ رسیدگی به جرائم سران عراق انجام شد. کمی بعد تصاویر این دادرسی روی شبکههای تلویزیونی عربی و غربی پخش شد. این اولین تصویر وی پس از دستگیری در آذر ماه (دسامبر) قبل توسط نیروهای آمریکایی بود.
رهبر مخلوع ۶۷ سالهٔ عراقی در طول ۲۶ دقیقه دادرسی، اعتماد به نفس و شهامت بالایی از خود نشان داد. صدام، قانونی بودن دادگاه را مورد سوال قرار داد. او دادگاه را «بازیچهٔ بوش برای رای آوردن در انتخابات آمریکا» خواند. صدام تمامی اتهامات وارده را به شدت رد کرد و گفت: «همهٔ اینها نمایش است. مجرم اصلی بوش است.» هنگامی که قاضی از او خواست تا خود را معرفی کند او پاسخ داد: «من صدام حسین عبدالمجید، رئیسجمهور عراق هستم. من هنوز هم رئیسجمهور عراق هستم و اشغالگران نمیتوانند آن را انکار کنند.»
صدام در طول بازرسی از حملهٔ خود به کویت در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰) دفاع کرده و حاکمان کویت را «سگ» خطاب کرد. این جمله باعث شد که قاضی نسبت به استفاده از واژههای توهینآمیز در دادگاه به او تذکر بدهد. کمی بعد در همان روز، ابوالحسن وزیر ارتباطات کویت اعلام کرد که «از صدام انتظار میرفت که اینچنین سخن بگوید.» صدام حسین بر خلاف حاکمان محافظهکار خلیج فارس، در محیطی بیابانی و روستایی به دنیا آمدهاست.
با اینکه در روز استماع دادرسی در روز ۱۰ تیر (۱ ژوئیه) هیچ وکیل مدافعی در دادگاه وجود نداشت، ولی ساجده طلفاح همسر اول صدام، یک گروه ۲۰ نفرهٔ چندملیتی به ریاست محمد رشدان (اردنی) و متشکل از عایشه قذافی (لیبیایی)، کورتیس دوبلر (آمریکایی)، امانوئل لودوت (فرانسوی)، مارک هنزلین (سوییسی)، جیووانی دی استفانو (ایتالیایی) و چند تن دیگر را برای دفاع از صدام استخدام کرده بود. هنگامی که دادرسی به پایان رسید، رهبر مخلوع عراق حاضر به امضای برگهٔ تأیید تفهیم اتهامات خود نشد. این طور گفته میشود که صدام طی دیداری با دونالد رامسفلد در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) پیشنهاد آزادی خویش مشروط بر اعلام آتشبس با نیروهای ائتلاف را رد کردهاست.
دادگاه ویژه در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۸۴ (۱۸ ژوئیه ۲۰۰۵) صدام را متهم به قتلعام اهالی روستای دجیل به بهانهٔ همکاری آنها در ترور وی در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) کرد.
خانوادهٔ صدام در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۸۴ (۸ اوت ۲۰۰۵) اعلام کردند که تیم وکلای صدام را منحل کرده و تنها عضو عراقی این گروه به نام خلیل الدلیمی به عنوان مشاور حقوقی به کار خود ادامه خواهد داد.
سرانجام صدام در تاریخ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۵ (۵ نوامبر ۲۰۰۶) به اعدام با طناب دار محکوم شد. ادعای وی مبنی بر اینکه هنوز هم یک نظامی است و در صورت اثبات جرم باید تیرباران شود، از سوی دادگاه نادیده گرفته شد.
اعدام
لحظاتی پیش از اعدام صدام از تلویزیون عراق
نوشتار اصلی: اعدام صدام حسین
صدام حسین در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) و در ساعت ۶:۰۷ به وقت محلی (۳:۰۷ UTC) به دار آویخته شد. مراسم اعدام وی در اردوگاه عدالت که منطقهای محافظتشده در شمال بغداد است و زمانی توسط خود صدام برای شکنجه و اعدام شهروندان عراقی استفاده میشد اجرا شد.در هنگام اعدام او مقتدى صدر و محمد باقر صدر حضور داشتند و موفق الربيعى رييس سازمان امنيت دولت جديد ، اجراى اعدام را به عهده داشت. آنها براى او آرزوى واصل شدن به جهنم كردند. صدام خونسرد و متبسم بود و شروع به خواندن اشهد كرد . بار دوم و قبل اتمام آن اهرم كشيده شد و او كه پاهايش نيز بسته بود شروع به تقلا كرد ولى زياد طول نكشيد. جنازه او با هليكوپتر به دفتر نورى مالكى منقل شد.۹
با وجود گفتههای ضد و نقیض مسئولان عراقی در مورد جایگاه و شیوهٔ خاکسپاری صدام، سرانجام جنازه او را برای تدفین در روستای محل تولدش به نام العوجة در تکریت به سران عشیرهٔ بوناصر تحویل دادند. جسد صدام حسین نزدیک محل دفن پسرانش قصی و عدی به خاک سپرده شد.
او در بازجوییهای پیش از اعدامش دربارهٔ حملات شیمیایی به ایران و کردها گفت: «کشتار کردها و ایرانیان با سلاحهای شیمیایی یک ضرورت بود که شخصاً دستور آن را صادر کردم.»۱۰
در مارس ۲۰۱۵ مقبره او در جریان درگیری نیروهای دولت عراق در جنگ با داعش در تکریت تخریب شد

